شرمنده دکتر!!!!

ساخت وبلاگ
سه شب است درست نخوابیده ام، پسرک عادت دارد دو سه بار بیدار شود و شیربخواهد...شب ها هم دیر می خوابد، خیلی دیر شاید نهایتا سه ساعت بتوانم پشت سر هم و عمیق بخوابم. بعد از نماز دلم میخواهد غش کنم تا ظهر... عادت بد دیگرش اما این است که هرصبح ساعت6، 6:30 بیدار باش دارد وتا 7:30،8 نمیخوابد.... بعد از اماده کردن صبحانه اعلام می کنم که الان پیشش می روم و لازم نیست جیغ بزند. بالای سرش که می ایستم ارام میشود و میخندد و عه عه ای می کند.... خسته ام، له ام اصلا، اما دلم ضعف می رود برایش....قربان صدقه اش میروم. پوشکش را عوض می کنم، بازی می خواهد، من اما غرق خوابم.... بالش ابری اش رو روی شکمش میگذارم تا با ان مشغول شود، دراز می کشم و چشمانم را می بندم، بعد از نهایتا یک دقیقه صدای جیغش بلند می شود، خسته شده، تاتی و جغجغه را امتحان میکنم، ان ها هم نمی توانند همدم خوبی برای 4 ماهه ی خانه ی ما باشند، حتی اگر یک عدد مادر 4ماهه از بی خوابی هلاک باشد. بلندمی شوم، نرمشش می دهم، ماساژ، شعر باغ وحش را که خیال می کنم دوست دارد اهنگین میخوانم و با صورتم حرکات مسخره و اغراق آمیز درمی اورم، می خندد. با تاتی و جغجغه و روی تاب می توانم برای یک ربع مشغولش کنم. در این فاصله ظرفهای مانده از شب قبل را می شورم، رومبلی ها را مرتب میکنم و لباسهایش را از روی اسان بند جمع می کنم و در کشو میگذارم. البته که بین همه ی این کارها چندباری فریاد زده و من او را به ارامش دعوت کرده و باز ادامه کارم را انجام داده ام. حالا تلاش می کنم بخوابانمش، روی پا متکا میگذارم و صدای سشوار.... فایده ندارد،نق میزند، گوشی را تکان میدهم بالای سرش کمی از نق هایش کمتر میشود، باز شروع می کند، شیر نمیخورد، بغلش میگیرم،اطراف را نگاه می کند، خواب شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 12 خرداد 1401 ساعت: 3:49

ما آدم ها وقتی خسته و بی حوصله ایم، وقتی به اصطلاح بریده ایم و به اینجایمان رسیده گاهی خیلی ظالمانه رفتار می کنیم. یاد گرفته ایم قطعا.... از بس دیده ایم شاید... اطرافیان را به دو دسته تقسیم می کنیم:اول انها که قدرت دارند و در صورت مشاهده بدخلقی قطعا پشت خواهند کرد و تلافی شاید، دوم کسانی که دوستمان دارند و در صورت مشاهده بداخلاقی قدرت و انتخابی برای تلافی کردن ندارند... ادم ها حتی اگر در بدترین حالت روحی خود هم باشند با دسته اول خوبن، شاید نه مثل همیشه، اما بلاخره هوایشان را دارند... دسته ی دوم... بیچاره های پرتحمل.... صبوران بی قدرت... و شاید هم قدرتمندان صبور... "آدم های دم دستی" ان هایی که از عشقشان به خودمان مطمئن هستیم، می دانیم در هر صورت کنارمان هستند و راهی جز این ندارند... می دانیم به ما نیاز دارند...  آن وقت است که ظالم می شویم.... ناراحتی هایمان، بی محلی هایمان، سرد شدنمان برای آن هاست... همان ها که از همه دلسوزترند به ما... محتاج تر ‌شاید، شاید هم نه....  احساس می کنیم حق داریم له کنیمشان، نبینیمشان، بگذریم ازشان... ............  ظالم نباشیم ادم های دم دستی همان همراه های مهربان همیشگی اند که اگر چه سکوت می کنند در برابر این بی مرامی ها، اگر چه هنوز هوایمان را دارند و شاید خم به ابرو نیاورند اما....  اما چیزی در درونشان، در اعماق وجودشان با بلندترین و سوزناک ترین صدایی که تصورش را کنی می شکند...  چیزی با ارزش ان وقت شاید در ظاهر همان دم دستی های همیشگی باشند اما در باطن دور می شوند از ما... ما می مانیم و ان دسته ی اول که برای حال و دل ما تره هم خرد نمی کنند. دم دستی ها را قدر بدانیم  با ارزشند و کمیاب شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 169 تاريخ : پنجشنبه 12 خرداد 1401 ساعت: 3:49

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 170 تاريخ : پنجشنبه 12 خرداد 1401 ساعت: 3:49